مطالعات فرهنگی
نعمت الله موسی پور؛ لیلا فلاحتی؛ مهدی مزینانی
چکیده
حوزه مدیریت در نظام آموزش عالی از نخستین حوزههایی است که ارتباطگیری با دانشجویان و فرایند شکلدهی به ذهنیت آنها را آغاز میکند. مطالعه این فرایند از دو جنبه ممکن و مهم است: آنچه مدیران، اراده میکنند؛ آنچه مخاطبان برداشت میکنند. اهمیت جنبه دوم، از منظر سیاستگذاری فرهنگی بهعنوان لازمۀ اجرای سیاستها، جایگاه ذینفعان در ...
بیشتر
حوزه مدیریت در نظام آموزش عالی از نخستین حوزههایی است که ارتباطگیری با دانشجویان و فرایند شکلدهی به ذهنیت آنها را آغاز میکند. مطالعه این فرایند از دو جنبه ممکن و مهم است: آنچه مدیران، اراده میکنند؛ آنچه مخاطبان برداشت میکنند. اهمیت جنبه دوم، از منظر سیاستگذاری فرهنگی بهعنوان لازمۀ اجرای سیاستها، جایگاه ذینفعان در فرایند سیاستگذاری، زمینهسازی برای بهبود سیاستها، و تنظیم پیشنهادهای سیاستی، همیشگی و محوری است. مقاله حاضر در پی کاوش و بازشناسی نظری دیدگاه و خوانشی است که دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان در مورد مدیریت فرهنگی دانشگاه، بهعنوان زیرنظامی از نظام مدیریت دانشگاه، دارند. دادههای لازم از طریق روشهای مشاهده مشارکتی (مشارکتکننده در نقش مشاهدهگر) و مصاحبه (روش هدایت کلیات) گردآوری شدهاند. در مصاحبه، 35 نفر از دانشجویان (19 دختر و 16 پسر) و 5 نفر از مدیران فرهنگی دانشگاه، با نمونهگیری هدفمند انتخاب شدهاند. مصاحبهها با روش نظامدار (منسوب به استراوس و کوربین) در 4 سطح، تحلیل شدند. در جریان تحلیل، 109 مفهوم، 15 مقوله، و 5 مقولۀ عمده پدیدار شدند که درنهایت بهنظر پژوهشگران، برسازندۀ سبکی از مدیریت بومیـفرهنگی ایرانی، بهنام پدرسالاری فرهنگی، هستند. این نوع از مدیریت، در حوزه سیاستگذاری و برنامهریزی، مبتنیبر برنامهریزی عمودی، تکبُعدی، و تکجنسیتی، در حوزه هدایت و هماهنگی، مبتنیبر غیرسازی، و در حوزۀ پایش و نظارت، مبتنیبر نگاهبانی و مراقبت است. سلوک پدرانه، امتیازی است که میتواند این سبک مدیریتی را تعالیبخش، کارآمد، مطلوب، و ارزنده معرفی کند.
نعمت الله موسی پور
چکیده
ضرورت انتقال تجربة مدیریتی به هنگام تغییر مدیران، موضوعی بینیاز از استدلال است. با وجود این، انتقال تجربه مدیریتی در مؤسسات آموزشی و پژوهشی با مشکلات و موانعی مواجه است که شناخت آنها میتواند به سیاستگذاری و برنامهریزی این حوزه کمک کند. این موانع به استناد تجربه زیسته مدیریت در سطوح مختلف نظام دانشگاهی در دورهای نزدیک به ...
بیشتر
ضرورت انتقال تجربة مدیریتی به هنگام تغییر مدیران، موضوعی بینیاز از استدلال است. با وجود این، انتقال تجربه مدیریتی در مؤسسات آموزشی و پژوهشی با مشکلات و موانعی مواجه است که شناخت آنها میتواند به سیاستگذاری و برنامهریزی این حوزه کمک کند. این موانع به استناد تجربه زیسته مدیریت در سطوح مختلف نظام دانشگاهی در دورهای نزدیک به دو دهه و در شرایط گوناگون عمل، شناسایی شدهاند. منظور از شرایط گوناگون، سه وضعیت متفاوت برای پذیرش و واگذاری مدیریت است: رقابت آشکار (فرآیند تعارض)؛ رفاقت آشکار (فرآیند همکاری) و بیطرفی (فرآیند جدایی). پذیرش و واگذاری مسئولیتهای مدیریتی در شرایط رقابت، احساس پیروزی و شکست را پدید میآورد و این پدیده مانع انتقال تجربه مدیریتی است؛ در شرایط رفاقت، احساس خودیبودن غلبه دارد که با انتقال و استفاده از تجارب مدیریتی همراه میشود؛ و در شرایط بیطرفی، نوعی احتیاط و محافظهکاری ظهور میکند که انتقال و استفاده از تجربه را به امور دیگری مربوط میسازد. تحلیل واقعیتها نشان میدهد موانع انتقال تجربه در شرایط رقابت، حسادت از سوی مدیر قبلی و بیاعتمادی از سوی مدیر جدید؛ در شرایط رفاقت، تعارف از سوی مدیر قبلی و بینیازی از سوی مدیر جدید؛ و در شرایط بیطرفی، ناهمزبانی از سوی طرفین است. با وجود این، انتقال تجربه مدیریتی با متغیرهای دیگری نیز پیوند دارد که برای تبیین دقیقتر، از دو متغیر وضعیت و موقعیت مدیر استفاده میشود.همچنین، دو پدیده دیگر که در همه شرایط مذکور نقش ایفا میکنند عبارتند از: «سازماننایافتگی تجارب»، که ریشه در سنت حفظ شفاهی تجارب (پرهیز از ثبت کتبی) دارد و «حفظ ابهام»، که خود نشانهای از توانایی و صلاحیت محسوب میشود و به فرد نوعی اعتماد به نفس را القاء میکند
نعمتالله موسی پور
چکیده
پرسش اصلی در این مقاله آن است که چگونه می توان از طریق برنامه درسی به ترویج و اعتلای فرهنگ ایثار و شهادت در مدارس ابتدایی اقدام کرد؟ در این ارتباط، نظریات متفاوتی مطرح است و اقدامات آموزشی مرسوم مدارس بر آنها استوار شده اند، که در میان آنها نظریات تحولی نگر دارای جایگاه برجسته ای هستند. این نظریات بر این باور تاکید می کنند که آموزش امور ...
بیشتر
پرسش اصلی در این مقاله آن است که چگونه می توان از طریق برنامه درسی به ترویج و اعتلای فرهنگ ایثار و شهادت در مدارس ابتدایی اقدام کرد؟ در این ارتباط، نظریات متفاوتی مطرح است و اقدامات آموزشی مرسوم مدارس بر آنها استوار شده اند، که در میان آنها نظریات تحولی نگر دارای جایگاه برجسته ای هستند. این نظریات بر این باور تاکید می کنند که آموزش امور انتزاعی در دوره کودکی مقدور و موثر نیست. مدعای اصلی مقاله آن است که امور ارزشی را با آنکه اموری انتزاعی هستند، می توان با رویکرد فرهنگی به شکلی موثر در دوره کودکی آموزش داد. این ادعا با تمرکز بر ظرفیت تخیلی کودکان و ظرفیت انتقال مفاهیم توسط اسطوره و داستان در دوره کودکی بنا شده است. برهمین اساس، تلاش می شود بر بنیادی نظری و در تلاشی نظرورزانه، شواهد و طریقی برای این موضوع در حوزه برنامه درسی و آموزش ایثار ارائه گردد. ایثار در ارتباط با برنامه درسی از دو بعد قابل طرح است: 1) دستاورد و 2) فرایند. ایثار به عنوان دستاورد، واقعه و رخدادی را نشان می دهد که در جهان بیرون عینیت یافته است و البته می توان انتظار وقوع آن را در آینده نیز داشت. ایثار به عنوان فرایند، عملی را نشان می دهد که مقدمات، مراحل و دستاوردی دارد. این فرایند، نحوه ای از زیستن را نشان می دهد که درآمیخته ای از آگاهی دردسترس و آگاهی قابل حصول است. چنین گونه ای از عمل، فرهنگ نامیده شده و دارای ویژگی هایی است که متاثر از برنامه های درسی و آموزش مدرسه ای است.
آزیتا سلاجقه؛ نعمت الله موسی پور
چکیده
پوشش از جمله موضوعات حیات اجتماعی است که از گذشته تاکنون و در جوامع مختلف مورد عنایت بوده و درباره عوامل و زمینههای بروز آن تأمل شده است. در این تحقیق، الگوی پوشش دانشجویان دانشگاههای دولتی، پیام نور و آزاد اسلامی (مورد شهر بافت) به تناسب محیط ـ موقعیتهای مختلف ظهور آن بررسی شده است. دانشجویان مورد بررسی 180 نفر بودند که 9/38 درصد در ...
بیشتر
پوشش از جمله موضوعات حیات اجتماعی است که از گذشته تاکنون و در جوامع مختلف مورد عنایت بوده و درباره عوامل و زمینههای بروز آن تأمل شده است. در این تحقیق، الگوی پوشش دانشجویان دانشگاههای دولتی، پیام نور و آزاد اسلامی (مورد شهر بافت) به تناسب محیط ـ موقعیتهای مختلف ظهور آن بررسی شده است. دانشجویان مورد بررسی 180 نفر بودند که 9/38 درصد در دانشگاه دولتی، 3/38 درصد در دانشگاه پیام نور و 8/22 درصد در دانشگاه آزاد اسلامی تحصیل میکردند. این گروه با پاسخگویی به یک پرسشنامه، دادههای لازم را ارائه کردند و دادهها با استفاده از روشهای آماری مناسب تحلیل شدند. تحلیل دادهها نشان داد: در دانشگاههای مورد بررسی اقدام به پوشش ناهمنوا دارای فراوانی متفاوتی بوده و استفاده از الگوی پوشش ناهمنوا با «محیط» و «موقعیت»، رابطه مثبت معناداری با بروز رفتار داشته است؛ یعنی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی بیش از دانشجویان دانشگاه پیام نور و دانشجویان دانشگاه پیام نور بیش از دانشجویان دانشگاه دولتی شهر بافت هنگام حضور در بازار برای خرید و یا حضور در نزد دوستان برای مهمانی از پوشش ناهمنوا استفاده کردهاند؛ اما هر سه گروه در دانشگاه به طور مشابه دارای پوشش همنوا بودهاند. در مجموع میتوان گفت پوشش ناهمنوای دانشجویان به تناسب نوع رابطهای که آنها با محیطِ رفتار دارند و به تناسب انتظاری که از محیط در آنها شکل میگیرد، تغییر میکند. در محیطهای عمومی (فاقد کنترل و ناآشنا) که منافع فرد کمتر از سوی دیگران امکان تهدید دارد، الگوی ناهمنوا بیشتر است ولی در محیطهای دانشگاهی (دارای کنترل و آشنا) این وضعیت کاهش مییابد. اما در محیط دانشگاهی نیز به تناسب نوع انتظاری که از تحصیل و دانشگاه وجود دارد، وضع رفتار پوششی متفاوت میشود. دانشجویی که در دانشگاه دولتی درس میخواند، انتظار بیشتری دارد که به محیطهای کار مرتبط وارد شود تا دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی. به همین علت، تفاوت در میزان بروز رفتار ناهمنوا دیده میشود؛ با وجود این، حتی رفتار پوششیِ همنوای دانشجویان دانشگاه دولتی نیز با این پرسش مواجه است که تا چه میزان درونیشده است؟